شاید غمگین شاید دلتنگ

ساخت وبلاگ
آنکه مرغ دلش از سینه پریده است منمآنکه می میرد و مهر تو ندیده است منمآنکه سرخوش ز وصال دگران است توئیوانکه زهر غم عشق تو چشیده است منمآنکه پا بر سر کویم ننهاده است توئیوانکه برکوی تو با سر بدویده است منمآنکه یک لحظه نگاهم ننموده است توئیآنکه تصویر تو بر دیده کشیده است منمآنکه با خاطر آسوده غنوده است توئیآنکه از دیده او خواب پریده است منمآنکه هر لحظه جوان گشته و شاداب توئیآنکه از جور تو هر لحظه خمیده است منمهمچو مرغ سحرم گفت*خراباتی* به فغانآنکه زین عشق ثمر هیچ ندیده است منم شاید غمگین شاید دلتنگ...
ما را در سایت شاید غمگین شاید دلتنگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rahepaiizia بازدید : 12 تاريخ : چهارشنبه 30 خرداد 1403 ساعت: 13:14

باز آمدم از چشم تو یک شعر بسازم
دستم به قلم ماند و نشد وای ز چشمت

در چشم تو یکدشت پر از لاله مشکی
پنهان شده ، من دیده ام ای وای ز چشمت

از چاله‌ی لبخند تو در چاه نگاهت
افتادم و عاشق شدم ای وای ز چشمت

پیراهن یوسف چو به یعقوب رساندند
بینا شد و فریاد زد ای وای ز چشمت

شاید غمگین شاید دلتنگ...
ما را در سایت شاید غمگین شاید دلتنگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rahepaiizia بازدید : 12 تاريخ : چهارشنبه 30 خرداد 1403 ساعت: 13:14

بی تو آسوده نشد حنجرِه ام از گله هاشکوه ها می کند از فاصله ها فاصله هاباز صبح دگر و چشم به در دوخته امهمچو دیروز و پریروز، پر از ولوله هاخسته ام بس که سراسیمه دویدم بیرونپای احساس، پر از خار، پر از آبله هاشرح ِ دلتنگی ِ تو وزن گرفت از غزلم!گم شدی در من و من بین ِ ورق باطله ها!در شبم یاد ِ تو می آید و عطر ِ تو عزیزوقت ِ بوئیدن ِ بالشت ِ پَر ِ چلچله هامن به روی گسل ِ خاطره ها میلرزمگریه آوار شده بر دل ازین زلزله ها شاید غمگین شاید دلتنگ...
ما را در سایت شاید غمگین شاید دلتنگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rahepaiizia بازدید : 9 تاريخ : چهارشنبه 30 خرداد 1403 ساعت: 13:14